→ Dogs Bell → A tanulás megkezdése

kérdés		válasz
John’s dog was a bad dog. kezdjen tanulni		سگ جان سگ بدی بود.
He bit people frequently. kezdjen tanulni		او اغلب مردم را گاز می گرفت.
John had great concern about this. kezdjen tanulni		جان نگران این موضوع بود.
It was not an appropriate way for a dog to behave. kezdjen tanulni		این روش مناسبی برای رفتار سگ نبود.
His friends in the village always expected the dog to bite them. kezdjen tanulni		دوستانش در روستا همیشه انتظار داشتند که سگ آنها را گاز بگیرد.
The news about John’s dog spread through the village kezdjen tanulni		خبر سگ جان در دهکده پخش شد
None of the people wanted to go to John’s house. kezdjen tanulni		هیچ یک از مردم نمی خواستند به خانه جان بروند.
John tried to instruct the dog to behave, kezdjen tanulni		جان سعی کرد به سگ دستور دهد که رفتار کند،
He tried to be patient and teach the dog to be calm. kezdjen tanulni		او سعی کرد صبور باشد و آرامش را به سگ بیاموزد.
John didn’t want to punish the dog. kezdjen tanulni		جان نمی خواست سگ را تنبیه کند.
How will I stop my dog’s bad habit?” kezdjen tanulni		چگونه عادت بد سگم را ترک کنم؟»
John’s friend came to talk to him about the issue. kezdjen tanulni		دوست جان آمد تا در مورد این موضوع با او صحبت کند.
During their important meeting, kezdjen tanulni		در دیدار مهمشان،
The people in the village asked me to represent them kezdjen tanulni		مردم روستا از من خواستند که نماینده آنها باشم
We want your dog to stop this habit kezdjen tanulni		ما می خواهیم سگ شما این عادت را ترک کند
Why don’t you put a bell around the dog’s neck? kezdjen tanulni		چرا زنگ دور گردن سگ نمیزنی؟
This way, we would hear your dog coming down the street.” kezdjen tanulni		به این ترتیب، صدای سگ شما را می شنویم که از خیابان پایین می آید.»
John thought this was a great idea kezdjen tanulni		جان فکر کرد این ایده عالی است
Now, people could stay away from the dog. kezdjen tanulni		حالا مردم می توانستند از سگ دور بمانند.
It would not be able to bite anyone anymore. kezdjen tanulni		دیگر نمی تواند کسی را گاز بگیرد.
The dog liked the bell, kezdjen tanulni		سگ زنگ را دوست داشت،
People looked at him when they heard his bell kezdjen tanulni		مردم با شنیدن زنگ او به او نگاه کردند
This made the dog very content kezdjen tanulni		این باعث شد سگ بسیار راضی باشد
He liked the song the bell played when he walked kezdjen tanulni		او آهنگی را که هنگام راه رفتن زنگ می زد، دوست داشت
One day, John’s dog strolled through the village and met some other dogs kezdjen tanulni		یک روز ، سگ جان در روستا قدم زد و با چند سگ دیگر ملاقات کرد
He expected them to want a bell like his. kezdjen tanulni		او انتظار داشت که آنها زنگی مانند او بخواهند.
But they laughed at his bell. kezdjen tanulni		اما آنها به زنگ او خندیدند.
They said the bell made people avoid him. kezdjen tanulni		گفتند زنگ باعث شد مردم از او دوری کنند.
John’s dog shook his head. kezdjen tanulni		سگ جان سرش را تکان داد.
No, they look at me because they like the bell.” kezdjen tanulni		نه، آنها به من نگاه می کنند، زیرا آنها زنگ را دوست دارند.»
You have the wrong idea of what makes you popular kezdjen tanulni		شما تصور اشتباهی از آنچه شما را محبوب می کند دارید
Of course they like your bell. kezdjen tanulni		البته آنها زنگ شما را دوست دارند.
It tells them where you are so they can avoid you kezdjen tanulni		به آنها می گوید کجا هستید تا بتوانند از شما دوری کنند
You aren’t able to bite them anymore!” kezdjen tanulni		شما دیگر نمی توانید آنها را گاز بگیرید!»
You see, being popular isn’t something positive when it’s for the wrong reason. kezdjen tanulni		می بینید، محبوب بودن وقتی به دلیل اشتباهی باشد چیز مثبتی نیست.

dogs bell

Kommentár közzétételéhez be kell jelentkeznie.

több